سيستان اي سرزمين زندگي و دلاوري .خدا حافظ سيستان دوست ندارم تركت كنم اما هيهات. هيهات كه ديگر اسمان برزمين عطش گرفت ناني براي معاش ندارم خدا حافظ اي سرزمين ماندگار
سيستان اي دامن. پروده من و نياكانم چه كنم اشك در چشمانم حلقه زده گريه برمن مستولي گشته اما بايد رفت براي زنده ماندن و حيات باز هم خدا حافظ خدا نگهدارت سرزمين اجداديم
سيستان اي زادگاه من چگونه بروم اما ماندنم نابودي و ازبين رفتن است بازهم اميد وارم كه ياران تورا روزي بيابند خبر روشنائي تو مرا شاد كند
سيستان اي عشق من .سيستان اي نفس من چگونه ترك كنم اما مجبورم كه بروم همه جا فرياد كردم همه جاسازياري سر دادم ولي قسمت من رنج ودرد شد بايد بروم
سيستان روز روزگاري برتوشاهي و پادشاهي كردم اما نمي دانم چرا هيرمند اين چنين زوال بر ما گرفت و مارا نياز مند و روانه ديار غربت كرد اخر باز هم مي گويم همه جا سرزمين ايران است اما اما چه بگويم مارا در غربت و جاي ديگر بي حرمتي مي نهند بر بر چسب گدايي مي زنند در حالي كه فرزندان سيستان قدرت مند و غيرت را پيشه خود دارندو انها سيستاني نيستند
سيستان سرزمين زر نكا ايران اميد داريم به حيات مجدد تو اميد به سرسبز شدن تو ما امسال مردان بزرگ .ما امسال رستم ها و يعغوب هاي ديارت را روانه مجلس كرديم ما به انها اميد داريم چرا كه هريك شهريار بزرگ ايرانند به اميد حيات سيستان در ابعاد مختلف