تلاش مردان اين سرزمين معاش ندارد ديگر زمين جواب ندارد زراعت ديگر رسم كاشت ندارد دست كشاورز سيستاني كوتاه وپنجه بيكار دارد نظر كنيد به تاريخ سيستان زابل جز زراعت شغلي ندارد زراعت به خشكي گرائيد كسي از ان اطلاع ندارد ديگر رسم تخم فشاندن گم شد صداي فقر بر خانه كشاورز تابلو ي ديدار است بضاعت در روستاي سيستان نداريم فقر و عقب ماندگي نداي هركوچه و ده است همه از اين سرزمين مهاجرت مي كنند پيرمرد وخانم مسن در منزل به اميد عطاي نجات روزگار طريقت مي كنند وبه بزرگان مي گوئيم كجائيد سيستان را علاج كنيد استطاعت تامين معاش كنيد ديگر خانواده جوان ماندگاري نداريد انگار سيستان از چشمان افتاده است چون ياور ندارد اكر دارد جائي براي عمران وساختن دارد اگر كمك كننده دارذدچرا حق ابه او در مشورت و نظاره دولت مردان نيست ما از استاندار فهيم واگاه خواستار پگيري حق ابه هامون هستيم