من سيستانم همان سيستاني كه الگوي تاريخم اما امروز در خروارها ماسه و خاگ مدفونم من سيستان ستاره در خشان اميد سرزمين ايرانم اما امروز براي نفس كشيدن در باروت انفجار گرد و غبارم من سيستان سرزمين غيور مردانم عقده دل دارم ولي نمي دانم اين راز براي گره گشايي با كه بگويم من روز گلستان تنوع پروتئين ايرانم اما امروز نان خشك در درگه خانواده بر فرزندانم نيست روز گاران انگليس و استعماررا با فلاخن در برابر ديو تكنولوژي ازپاي در اورديم اما كسي از ان خبر ندارد من سيستان نقطه بر اورد ماهي و علف سبز ايرانم اما اين عرصه را از من زودودند فكري بر ان نكردند من وكيل دارم اما هيا هوي انان براي نجاتم فقط مقطعي است آنرا بين المللي كنيد مرا ديگر كام شيرين در زندگي نيست چرا كه اين كام با غبار تلخ است چرخ فلك بر فراموشي من و مردم من سپرده شده است گوئي من نيستم مرا مردماني مقاوم پايدار است اگر مي خواهييد به شهر هير مند شمال سيسنان برويد مرا رستم بسياري در دامان طبيعت است به نقاط محروم من سفر كنيد من ارام دل سرزمين ايرانم مرا فراموش نكنيد مرا مالك اشتر هاي گونا گون است به روستاهايم گذر كنيد و ارامش قرار سرداران و شهدايم را ببينيد دل ديگر براي نقل خويش ندارم ديگر تواني براي رقبت ندارم مرا ياري كنيدمرا تنها رها نگنيد به اميد تو جه تان به دار والولايه سيستان منتظر اقدامتان هستيم